اولین سونوگرافی و دیدن دلبندم
سلام عشق مامان
قربونت برم دیروز رفتم دکتر و تنونستم عزیز دلم رو تو سونوگرافی ببینم وای نمیدونی چه لذتی داشت یهو وقتی خانم دکتر غریب زاده قلبت رو نشونم داد و دیدم تو مانیتور داره تند تند میزنه بلند گفتم قربونت برم من که خانم دکتر خندید و گفت دوست داری دختر باشه یا پسر منم بهش گفتم فقط فقط فقط سالم باشه همین و بس....
قربونت برم خانم دکتر گفت همه چیز عالیه و کاملا شرایط نرماله و همون طوری که باید باشی هستی و فقط به مامان گفت بیشتر استراحت کن اخه جفتت پایینه که تا چهار ماهگی بکشه بالا و با حساب کتاب مامانی باید هفت هفته ویک روزت باشه اما تو سونو شش هفته و یه روز نشون میاد که ایشاله چیزی نیست و تو هم به مامان قول میدی زود زود بزرگ بشی و منم به حرف خانم دکترم گوش میدم و کامل استراحت میکنم تا ایشاله ماه دیگه همه چیز مثل این دفعه خوب باشه .
آخرشم تصویر سونوگرافی رو بهم داد و گفت روز عروسیت بهت نشون بدم و اینم تصویر سونو گرافی نی نی مامان تو هفته هشت من و هفت سونوگرافی .
اینم یه تصویر از نی نی مامان
عزیز مامان خانم دکتر گفت همون فولیک اسید 5 رو با ویتامین b6 بخور و یه ماه دیگه بیا پیشم.
منم از مطب که اومدم بیرون به بابایی پیامک دادم و از زبون تو گفتم سلام بابایی مامانی منو دید قلبم هم دید داشت تندتند واست میتپید دوست دارم بابایی که چند لحظه بابایی زنگ زد و تبریک گفت و انگاری یه جورایی کم کم داشت باورش میشد که داره بابا میشه و گفت قربون نی نی نازم برم من و یا من نگاه عکس میکردم بوس میکردم یا بابایی .
بابایی اومد دنبالمون و سه تایی رفتیم دنبال عمو مهرزاد و رفتیم شام بیرون و پیتزا خوردیم